loading...

ایــــــــران ســـــلام

بازدید : 2272
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 20:39


اي پـدر رفـتي و مـن گـريانم
همچو شمعي ز غمت سـوزانم

اي پـدر سـير نـديـدم رويت
بـوسـم از مـهـر خـم ابرويت

گـر چـه از ديـدن تو مأيوسم
عكـس زيباي تو را مي بوسـم

دلم از دوري تو محزون اسـت
قلبم از غصه تو پر خون اسـت

كاش هر لحظه تو را مـي ديدم
از گل روي تو گل مي چــيدم

بـاشــد از سـوز جگر فريادم
نـروي تـا بـه اَبـد از يـــادم

از غـم هـجر تـو گـريانم من
روز و شب بهر تو نـالانـم مـن

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

بـسوز اي دل به حال و روزگـارم
بنـال اي دل كـه مـن بابا نـدارم

كـسي در زنـدگـي بـابـا نميشه
عـزيـزي مـثـل او پيـدا نميشه

دم مـرگـت تـماشـايـت نكردم
نـگـه بـر روي زيـبـايت نكردم

پـس از بـابـا غريب خانه ام من
غـريـب خـانـه و كاشانه ام من

صـفـاي خـانه و كـاشـانــه بابا
گـل يـكـدانـه ي گـلخـانه بابا

خـداونـدا گل كاشانه ام نيـست
خـداونـدا چراغ خانه ام نـيست

پدر رفت و همه عشق و صفا رفت
محبت رفت و آن مهر و وفا رفت

قـسـم بر تو كه تا دنياست دنيا
فـرامـوشت نـخواهم كرد بابا

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

آنـكس كـه مرا سايه ي سر بود پــدر بود
در ديـده مـرا نـور بـصـر بـود پـدر بود

در سيــنه اگـر بـود مرا سـوزي و دردي
آنـكس كـه سـراپاي شــرر بود پدر بود

در ظـلمت و تـاريكـي جهلـم به جـواني
آنكس كه مرا شمس و قمر بود پدر بــود

پـروانـه ي پـر سوخته ي شمع حسـينم
آنـكس كه ز من سوخته تر بود پدر بود

عـمـري بـه خدا عاشق زهرا و علي بود
آنـكـس كـه مرا زينت و فَر بود،پدر بود

ديـدم بـه عـزا خـانه ي سالار شهيدان
آنـكـس كـه بـر او ديده تر بود پدر بود

رفت از كـف مـن گوهـر ناياب وجودش
آنـكس كـه مـرا سـايه سر بود پدر بود

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

پدر جان رفتی و تنها شدم من
قرین با محنت و غمها شدم من

همیشه مونس و یارم تو بودی
طبیب این دل زارم تو بودی

نمیشد باورم در دار دنیا
شوم روزی چنین افسرده بابا

غم مرگت زده آتش به جانم
فراق تو نموده ناتوانم

شده خاموش بی تو خانه‌ی ما
ملال آور شده کاشانه‌ی ما

هوای دیدنت دل دارد امشب
ز چشمم اشک غم می‌بارد امشب

کجا رفتی تو باب مهربانم
فتاده از غمت آتش بجانم

صدایت نشنوم دیگر ز خانه
گرفته بهر تو این دل بهانه

پدر‌‌‌ای یاور تنهائی من
شفابخش دل سودائی من

سزاوار بهشت جاودانی
نباشم غافل از فکر تو آنی

برفت از سینه در هجرت شکیبم
ز هجرانت به شهر خود غریبم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

آنکس که مرا مونس جان بود پدر بود
آنکس که مرا روح و روان بود پدر

آنکس که پی تربیتم در همه عمر
با زحمت بسیار دوان بود پدر بود

میگشتم اگر دور شبی از نظر او
آنکس که برایم نگران بود پدر بود



🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

همـيشه مـونـس و يارم پدر بود
بـوقـت رنـج ، غمخوارم پدر بود

چـو پروانه اگر بال و پرم سوخت
ولـي شـمـع شـب تارم پدر بود

طـريـق زنـدگي آمـوخت بر من
بـه هر سختي مدد كارم پدر بود

سفيد از غم شد آن موي سياهش
جـوان بـودم گـرفـتارم پدر بود

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

ترکی

گیر قراسین اولار خونجگر آتاسی ئولن
دوتار عزاتوکراشک بصر آتاسی ئولن

آلار کنارینی اقوام و یارو یلداشی
شرار غمده یانار سر به سر آتاسی ئولن

جنازه نی آپارالار جلالیلن قبره
زمان دفنده اشکین توکر آتاسی ئولن

قبر قویان لحظه ده‌‌‌ای وای
بِله حسرتنن باخار آتاسی اُلَن

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

به عالم محرم و یار م پدر بود
صفا بخش دل زارم پدر بود

کشید از بهر من رنـج فراوان
به هر سختی مددکارم پدر بود

به سن کــودکـی و نــاتوانی
همیشه یار وغمخوارم پدربود

اگر از شیر مادر جان گرفتم
رفـیـقم یـارو دلـدارم پـدر بـود

به من آموخت درس زندگی را
زجان و دل خریدارم پدر بود

به راهم هستی خود را فنا کرد
زپای جـان گرفتارم پدر بـود

اگـر قـدش خمید و گشت رنجـور
شریک رنـج در کـارم پدر بـود

سید اصغر خداداد

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

گلی خوشبو تر از بابا ندیدم
رخی نیکوتر از بابا ندیدم

بگردیدم به دنیا را شب و روز
کسی را بهتر از بابا ندیدم

هنوز باور ندارم رفته باشی
میان گور تنگی خفته باشی

کجا رفتی کجا رفتی عزیزم
هنوز باور ندارم مرده باشی

عزیزم رفتنت را باورم نیست
جدائی گفتنت را باورم نیست

دیار آخرت سامان گرفتی
کفن پوشیدنت را باورم نیست

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

رفتی‌‌‌ای نور دل و عشق و امیدم پدرم
رفتی‌‌‌ای روشنی صبح سپیدم پدرم

با تو کاشانه‌ی ما نور همه عالم داشت
از چه پرپر شدی‌‌‌ای سرو رشیدم پدرم

بعد تو با همه‌ی خاطره‌هایت چه کنم
از فراق تو بدان جامه دریدم پدرم

هر کجا مینگرم یاد تو آید به نظر
غیر عکس تو ولی هیچ ندیدم پدرم

با تو کل گره زندگیم وا شده بود
از چه رفتی ز برم شاه کلیدم پدرم

بعد تو قلب من انگار ترک خورده پدر
بی تو من بی کس و بی یار و (وحیدم) پدرم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

پـدر اي رهـبـر والا گـهـرم
پـدر اي روشـني چشـم ترم

پدر اي گنج شرف بحــر صفا
پدر اي كــان كرم كـوه سخا

رفتي و بي تو سيه شــد روزم
ز غمت شمع صفت مي سوزم

كودكـانت همه ديـده به درند
منــتظـر بــهر ورود پدرند

پيش خود عكس تو را بنـهادم
بـا تـماشـاي جـمالت شادم

بـه فــداي ســخن زيـبايت
چه شد آن مهر و محبـتهايت

يـادم آمـد ز حـسيـن زهـرا
وآن يتيمان جگر سـوخته را

كه به ويرانه ي شــام آوردند
ظلمهايي كه به آنــان كردند

بـنـهادند بـه پـيش دخـتر
ســر بـبريد و خـونين پدر

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


پــدر جـان دخترت ياري ندارد
بـه عـالـم يار و غمخواري ندارد

نشستم گوشه اي غمگين و تنها
صـدايـت مـي زنم بـابـا بـابـا

شـده خـامـوش از غم اخترانت
يـتـيم و بي پـدر شد دخترانت

بـود دختـر گـل زيــباي بـابـا
انـيـس و مـونـس شبـهاي بابا

بـوقت روزگـار ســخت بـابـا
بـود دخـتـر شـريك درد بـابا

اگـر بابا شـود از غـصـه بيـمار
به بالـينش شود دختر پــرستار

خـدايا دخــتري بي بابا نـباشد
غريب و بي كـس و تنها نبـاشد

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

رفـتـي از مـحـفل مـا اي پدرم
خون شد از غم دل ما اي پــدرم

پـدرم رفـتـي و مـا يتيم شديم
بعد تو بي كس و دل غمين شديم

مـن بـه قربون تو و مهرو وفات
من به قربون تو و عشق و صفات

خونمون بي تو ديگه نـور نــداره
از در و ديوار اون غم مي بـــاره

بابا جون من به فـداي ســخنت
شده در زير لحد از چــه تــنت

بر سر قبر تو من گـل مـــيزارم
تا بداني كه چـقدر دوسـِت دارم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

پدرم یاد تو آرامش این جان من است
ذکر تو جان پدر قوت ایمان من است

تا که رفت سایه‌ی پر مهر تو از روی سرم
آتش افتاد همان دم به همه بال و پرم

قاب عکست شده بعد از تو پدر همدم من
درد دل با تو بگویم که تویی محرم من

کاش بودی، به قدومت سر و جان میدادم
جان که قابل نبود بهتر از آن میدادم

حیف از دست من آن گوهر دردانه برفت
سرو رعنای من آن اسوه‌ی مردانه برفت

بعد تو سنگ مزارت شده غم خانه من
گشته تاریک چراغ دل و کاشانه من

ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
رفتی‌‌‌ای نور تو با خاک هم آغوش شدی

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

خدايا بي سرو سامانـم امشــب
اسير درد بي پايانـم امــشــب

ز دستم رفتـه بـابـاي عزيــزم
پريـشان خاطر و نـالانم امـشب

پدر از هجر رويـت بـي قــرارم
چو شمعي تا سحر گريانم امشب

شب شام غريبـان تــو بــاشد
رود بر آسمان افــغانم امـشب

الا اي شمعها امشب بـســوزيد
كه من در آتشي سوزانم امشب

شب شام غريبـان پـدر شــد
سرشك از غصه بر دامانم امشب

ببـوسم عكس زيبايت پدر جان
گـرفـته غم تمـام جانم امشب

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


گــل محبتت از دل زنــد جــوانه پدر
چــراغ دوستيت گــرم و جـاودانه پدر

قسـم به عشق كه هـرگز نميروي از ياد
هــزار ســال اگـر بگــذرد زمانه پدر

هنــوز از اثــر بوســه‌هاي گـرم لبت
بود بصــورت و پيــشانيم ـن شانه پدر

براي يافـتنم كـوچه کـوچه مي گشتي
چو ميشدم قدمي دور ز آشـيانه پدر

ز چهره با لب خندان خويش كردي پاك
دمي كه بـود مـرا اشـك دانه دانه پدر

بچهره ميزديم بوسه يا به بستر خواب
مي آمدي دل شب خسته چون بخانه پدر

نگه مكن كه نشستم به گوشه اي خاموش
كه داشـتم ز دعاي تو پشتوانه پدر

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

پدر جان تو پاكي تو بي كيــنه اي
تـو آرام آبـي ، تـو آيـيـنـه اي

نـگـاهـت شـكوفه ، دلت باغ نور
تو كوهي تو كوهي ،تو سنگ صبور

پـدر جـان تـمـام وجـودم تويي
پدر ، هـستي ام تار و پودم تويي

پـدر جـان تـمـام دلـم جاي تو
دو ديـده فـداي قـدمـهـاي تـو

پـدر، آسـمـان دلـت پـاكِ پاك
تو احساس آبي و من مثل خـاك

پـدر جـان نبينم كه دلخسته اي
دو چشمم نبيند كه بشكسته اي

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


گرصفـايي به جهان است ازصفاي پدراست
خــوش تر از نغمـه داودصداي پدر است

گفتم اي دوست دراين دَهر چه بوسيدنيست
گفت زير قــدم مــادر و پــاي پدر است

اهل علم وادب از دسـت پدر مي بوسند
ضامن عزت فــرزند دعــاي پــدر است

گو به بيگــانه كه در خــانه قلبم منشين
چــون كه اينجا حرم مادر و جاي پدراست

اي جوانيكه بــه دل عشق علي پروردي
اين ولايي كــه تو داري از ولاي پدر است

بارالها مددي كن پــدر از دســتم رفت
چشم مـــا بر در و مشتاق لقاي پدر است

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


خـدايـا پـدر خـوبم كـجا رفت
خـدايـا يـار مـحبوبم كجا رفت

فلـك از كـف ربـودي پـدر من
شـرار غـم زدي بـر پيـكـر من

گلـم را اي فلك بردي ز دستم
بـه هـجران تـو اي بابا نشستم

عـزيـز جـان من بـابـا كجائي
چـرا كـردي ز ما عـزم جدائي

مـرا بـا خـون دل تو پروريدي
برايـم رنج و زحمتها كشيدي

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

در باب سخن گنج نهانم پدرم بود
یعنی همه جا وِرد زبانم پدرم بود

او داده به من روزی و رزقی که حلال است
شیرین ترین حرف دهانم پدرم بود

فرمود بخوان اوّل هر وقت نمازت
الگوی من و روح و روانم پدرم بود

می‌گفت خدا حقّ و نبی حقّ و علی حقّ
نازم کرمش را دو جهانم پدرم بود

تنها نه پدر بلکه امید دد و جانم
گو در همه جا گنج نهانم پدرم بود

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

جامه در هجرانــت اي بابا دريدن زود بـود
دست از دامان احسـانت كشيدن زود بـود

گرچه اين تن بهر روحت حكم زندان بود ليك
در بهاري از قفس اينســان پريدن زود بـود

از غم هجران بابايــم چنــين پشتم خمـيد
در جواني اينچنين پشتم خميــدن زود بـود

ميكشاند پا مـرا هردم به ديـــدارت ولی
داغ فقدان تـو را با خود كشـــيدن زود بود

مي دويدم تا كنـار بستــرت مــن شــامها
ليك از دنبال تابــوتت دويــدن زود بــود

دل زجان خويش كندن بهر من سهل است سهل
رشته مهر تـــو را از خــود بريدن زود بود

با وجودت خانه ما هم صــفايي داشــت آه
اينچنين باد خزان سويت وزيــدن زود بود

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

رفتی‌‌‌ای نور دل و عشق و امیدم پدرم
رفتی‌‌‌ای روشنی صبح سپیدم پدرم

با تو کاشانه‌ی ما نور همه عالم داشت
از چه پر پر شدی‌‌‌ای سرو رشیدم پدرم

بعد تو با همه‌ی خاطره‌هایت چه کنم
از فراق تو بدان جامه دریدم پدرم

هر کجا مینگرم یاد تو آید به نظر
غیر عکس تو ولی هیچ ندیدم پدرم

با تو کل گره زندگیم وا شده بود
از چه رفتی ز برم نو امیدم پدرم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

تاج عزت به سر اهل جهان است پدر
گوهر پرثمر نسل جوان است پدر

ای بشر قدرپدر دان که درایام حیات
توندانی که بهین گنج گران است پدر

خاک پایش به سردیده نهی بازکم است
نوردیده به بصر راحت جان است پدر

گفته اش را بپذیز ازدل وجان‌‌‌ای فرزند
باش آگاه که چون گنج نهان است پدر

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

داداشم ميخوام برات قصـه بگم
قصه از ايـن دل پـر غصـه بگم

داداشـم بـابـام كجا رفتـه بگو
وقت رفتن چي به تو گفتـه بگو

چـي شده ديگه نمياد خـونمون
شـده تنگ براي بابا دلـــمون

خوبه دختر كه بابا داشتـه باشه
سايه اش بر سر بچه هـاش باشه

دختر بي بابا كه جـايـي نـداره
سر بي كسي به ديـوار مـي زاره

كي ديگه دست مي كشه بر سر من
كي ديگه به من ميگه دختر من

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

تشییع جنازه

پشت سر جنازه با اشک و آه و زاری
بابا ببین غمینم امون ز بی قراری

اشک‌هام داره می‌ریزه ،نم نم روی جنازه
بابا نرو ز پیشم ، این راه دور و درازه

من موندم و غریبی اون از جدایی
من موندم و یتیمی‌امون از این جدایی

بابای مهربونم ،برو خدا نگه دار
ای یار همزبونم،برو خدا نگه دار

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

رفتي و آتش زدي بر جسم و جانم اي پدر
گشت تاريـك از فـراغت آشيانم اي پدر

چون بياد آرم محبت هـاي ديـرين تو را
مي رود از كف برون تاب و توانـم اي پدر

تو ملك بودي گمانم من تو را نشـناختم
حال دانستم حقيقت بود گمانم ، اي پدر

كي ز خاطر مي برم آن مهربـاني‌هاي تو
بهر تو ريزم سرشك از ديدگانـم اي پدر


🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

الا‌‌‌ای سروباغ آرزویم
شکوه زندگی وآبرویم

بهارعمر تو آخرخزان شد
زداغت مانده عقده درگلویم

دوسه روزه که رفتی در دل خاک
بگو این درد را من با که گویم

نمیخواهم پس از تو زندگی را
گلی را بی تو من هرگز نبویم

خدا داند که در قلب منی تو
بود عکست همیشه روبه رویم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

گفتم اي دوست در اين دَهر چه بوسيدني است
گفـــت زير قـــدم مــادر و پاي پدر است

اهل عــلم و ادب از دســـت پدر مي بوسند
ضامن عزت فـــرزند دعـــاي پـــدر است

اي جواني كه به دل ع عـشق علي پــروردي
اين ولايي كه تــو داري از ولاي پـــدر است

بارالها مــددي كن پــدر از دســـتم رفت
چشــم ما بر در و مشــتاق لــقاي پدر است

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

هان اي پـسـرم عزيز جــانـم
اي راحـــتــي تــن وروانـم

اي گُــلبـُن گلـشن جــواني
وي تازه بهـار زنــدگــانــي

اي حـاصـــل دوره ي شـبابم
دوري كـه كنـد غـمـش كبابم

بِنماي دمي دو گوش خــود باز
گويــم سـخـنان زنـدگي ساز

شك نيست كزين سخن نرنجي
در كـفـه ي عـقـل تا بسنجي

خـوش دار زمـانه را وفا نيست
ايـام شـبـاب پـا به جا نيست

خـوش دار كـه دوره ي جواني
نابــوده و ، نيـست جـاوداني

در چهره ي من كه پر شيار است
بنـوشته ، هـزار يـادگـار است

خـوش دار اگـر كـه مـي تواني
خطـّي زخـطوط صـفحه خواني

ايـن مو، نه سـفيد آسياب است
يك صفحه روشن از كتاب است

بـاور نـكـنـي كــه روي بـابا
از روز ازل نـــبــوده زيــبـا

اين چهره كه زرد واستخوانيست
تـه مـانده ي دوره جـوانيـست

اين ديده كه هست سخت كم نور
يـك روز به غـمزه بوده مشهور

در چهره ي من هزار راز اســت
سر رشته ي اين سخن دراز است

روزي كه تـو آمدي بــه دنـيـا
دانـست كه رفتنيست بــابــا

گــفتم چـو رسيـده نو بـه بازار
پـس كهنه يقيـن بـود دل آزار

اينـك بنـما بـه گفـته ام گوش
يـك ذره ز آن مـكن فـرامـوش

مـن آخــر خــط زنــدگانـي تـــو
اول دوره ي جــوانــي

من بـــر لـب بـام ، آفتـابي
تو نور اميــد ماهــتابــي

من شــاخه گـلي خزان رسيده
تو غنـچه ي شبنـمي نـديـده

مـن پاي كــشيـده بـر لب گور
تو پاي نهــاده تــازه در شــور

من سيليِ چرخ خـورده در گوش
تو روي خوشي گـشوده آغـوش

مـــن كشـتي بـادبـان دريده
تو مـوج غـم و بــلا نـديــده

من پشت نـمــوده اي بـه دنيا
تــو تــازه گـشوده چشم بينا

اين پيچ و خمي كه كـرده ام طي
يـك روز مــرا بيـائـي از پــي

آن روز دهــي جـواني از دست
اينجاست كه آسيـا بــه نوبست

روزي كــه نـهي مرا بــه تابوت
چون چشم توگشت مات ومبهوت

بنــما نظــري بــروي ديــوار
تـــصـويـر پــدر شود پديدار

مــا هــمسفر گـذشـتگانـيم
همگام ز پيــش خــفـتگانـيم

پــاي تـا سـر خود اگر خروشيم
در وادي مــردگان خــموشـيم

تالحظه ي مرگ تــا بــميــري
خــوش دار رفــيق بـد نگـيري

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺

هـــان اي پــدر اي چـراغ راهم
اي در هـمـه عمر تكيـه گـاهـم

روزي كه گرفـتـي ام ســر دست
تصـوير تو نقـش در دلـم بــست

اي بـــار مــحبـتـت بـه دوشم
آواي اذان تــو بـــه گــوشــم

از كثــرت ســن اگــر شـكستي
آيينــه ي پيــري مـــن اســتي

هــر چـــنـد جـوانـم و رشـيدم
من پيري خويــش در تــو ديــدم

افسوس كــه گشــته اي زمين گير
من گشته جوان و تو گــشته اي پير

دردا كــه ز كــودكـــي هــماره
دادم بــه تو رنـج بــي شــمــاره

نـــادانــي مـن دل تـو خون كـرد
پـيوسـته غـم تو را فـزون كــرد

دادي ز كــرم تــو حـمد ، يــادم
تــا مــن بــه نمــاز ايســـتادم

دارم ز تــــو قــلــبِ منـجلي را
آمــوخــتـم از تــو يـا عـلـي را

ايــن اشــك كــه ريزد از دو عينم
بــردي تـو به مجلس حــــسينم

روح تـــو دمـــيـد در ســرشتم
تـا ســينه زن حســـين گشــتم

گـفـــتـي هـمـــه عـمر تا بميرم
يـك لـحــظه رفيق بـد نـــگيرم

مـديـون مـحــبت تـــو هسـتـم
افسوس كه مـي روي ز دســـتـم

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


پـدري بـا پـسرش گـفت به خَشم
كــه تـو آدم نــشـوي جـان پسر

گــر كـسان جــامـع خير و شرند
از سـراپـاي تــو ريــزد هـمه شر

حيــف از آن عمر كه اي بي سر و پا
در پــي تــربـيـتـت كـردم سر

دل فــرزنـد از ايـن حرف شكست
بــي خـبر روز دگــر رفـت سـفر

رفـت از پيـش پـدر ، تــا كه كند
بهـر خــود فــكر دگـر ، كار دگـر

چند سالي بگذشت و پــس از ايـن
زندگي گشت به كـامش چـو شـكر

عـاقـبـت شـوكــت والايي يافـت
حـاكـم شـهـر شـد و صـاحب زر

چند روز ي بگذشت و پــس از اين
امــر فــرمــود بــه احضار پـدر

پـــــدرش آمــد و از راه دراز
نـــزد حاكم شـد و بشـناخت پسر

پسر از غــايت خـود خواهـي و كبر
بــه سـراپـاي وي افــــكنـد نظر

گفــت: اي پـيـر شـناسي تـو مرا؟
گـفت: كي مي روي از يـــاد پــدر

گفــت:گــفتي كــه من آدم نشوم
حاليـا ، حـشمت و جـاهــــم بنگر

پيـــر خـنديد و سـرش داد تكان
گفت: اين حرف و برون شــد از در

مـن نـگــفتـم كـه تو حـاكم نشوي
گـفتـم: آدم نــشــوي جـان پسـر

ملا احمد نراقی

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


با رفـيق خـود يـكي گفت اي پسر
كاشـكي بـكُشَد مـرا شخصي ،پدر

تـا بـرَم هـم اِرث و هم گيرَم ديَت
از پـدر بـهتـر بـود ايـن منفـَعت

پـاسخش داد آن دگر،اي بي قرين
مـن پـدر را مي نخواهم اينچنين

بلكه مي خواهم كه چشمانش نُخست
بر كنند و يك ديـَت گـيرم درست

بـيـنيـَش را پـس ببـرّند و از آن
پـس بـبـرنـدش دولب آنگه زبان

پـس جــدا سـازند دستانش ز تن
پـاهــايــش پـس ببـرند از بدن

تـا ديَـت گــيـرم براي هر كـدام
پـس سـتانم ارث او را بالتـمام

🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺


1904 ختم خوانی(پدر) نغمه
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی